زخم

ساخت وبلاگ
+ من؟ خب .... تو؟ .... ما باهم؟...غذا میخوریم ؟ ...افطاری؟ .... خب؟   چی ؟  از اول ! باشه .... من... تو .... خدا؟ .....بالا؟...دعا؟.... خب این یعنی چی هی بالا رو نشون میدی؟ ...از خدا چیزی میخوای؟... شکایت میکنی؟ ...( خندم میگیره , عماد حرص میخوره ) ... اهاااااان  مامان ... ! (نفسش رو به معنی آخیش ا زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 173 تاريخ : دوشنبه 29 خرداد 1396 ساعت: 20:41

پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش
پیش از تو در من زنی زندگی میکرد
اکنون ...همه تویی

پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 174 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت: 17:01

پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش
پیش از تو در من زنی زندگی میکرد
اکنون ...همه تویی

پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 139 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 9:49

پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش
پیش از تو در من زنی زندگی میکرد
اکنون ...همه تویی

پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 151 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 9:49

وقتی تو بهبوهه انتخابات حرف سند بیست  سی شد خیلیا مثل اسپند رو آتیش بالا پایین پریدن خیلیا تکذیبش کردن کلی متن در جهت تخریب و برعکس حمایت ازش همه جا رو پر کرد. وقتی متن ترجمه شده اش رو خوندم هیچ نکته ی منفی به ذهنم نرسید . رفتم سایت یونسکو و متن اصلی رو خوندم . همه چیز خیلی عادی بود . از کلمات به صو زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 21:56

یه تیشرت صورتی پودری پوشیده بودم .از اونا که نازکن و خنکن. یه شلوارک سرمه ایی پوشیده بودم . از اونا که نرمن و خنکن . نشسته بودم روی مبل و پاهام رو دراز کرده بودم روی میز. ژله ی هلو میخوردم و نسیم خنک از در ایوون میزد تو . گفتم شب بود؟ دوازده رو گذشته بود و من توی نور کم خونه ژله میخوردم و فکر میکرد زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 21:56

پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش
پیش از تو در من زنی زندگی میکرد
اکنون ...همه تویی

پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 153 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 21:56

مریم گفت -) آقا عماد خیلی زرنگن ! نمیشد گفت شوکه شدم اما انتظارشم نداشتم که مشاوری که اوایل ازدواجمون رفته بودیم بشینه همه تحلیل هاش رو از شخصیت ما بذاره کف دست مریم .گفتم -) البته که همین طوره ! و این خیلی بده که ادم عمرشو کنار یه ادم ابله بگذرونه . خیلی خوبه که عماد هوش اجتماعی بالایی داره و خیلی زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 170 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 12:11

دستم رو زدم زیر چونه و خیره شدم به تخته ی پر از عدد . نگاه میکنم به مدارها و نیم مدارها و فکر میکنم الان میتونستم سر کلاس نقاشی باشم و راجع به تابلوهای گروته شاوه فرانسه بشنوم یا توی کلاس معماری اسلامی غرق بازی نور و رنگ و شیشه شم یا حتی سر کلاس نمایشنامه نویسی یا روانشاسی یا حتی حقوق ... من هرجای م زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 12:11

+ یهو وسط حرفام درست وسط گلایه هام دکتر گفت میدونی همسرت خیلی دوست داره ؟ من این رو به وضوح تونستم از حرفاش بفهمم . یعنی دوست داشتنش انقدر واضح بود که میشد مجسمش کرد . عین یه گل خوشبو روی میز یا یه تابلو  زیبا روی دیوار .صبح بود که گلهای توی راه پله رو داشتم آب میدادم . گلهایی که تازه جون گرفتن . قب زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 169 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 12:11

+نشسته بودیم زیر آلاچیق .قرار بود تا سحری بمونیم باغ و بعد, قبل اذان برسیم خونه . عماد "بیست هزار آرزو" ی محسن چاووشی رو وا کرده بود . محمد امین قلیون میکشید و آقا محسن ( شوهر خواهر شوهرم ) بال مرغ کباب میکرد . یه جای اهنگ که رسید طاطان گفت خاله منیر هندددددییییی ! خاله منیر پاشد که ادای هندی ها رو زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 12:11

تاخ تاخ تاخ ..صدای چاقو که میخوره به تخته ی زیر دستم و کاهو ها که ریز میشن برای سالاد. شبه ! دیره!  شیر نر وقتی میخواد قلمروشو مشخص کنه همه جا رو نشونه گذاری میکنه. تنها نور روشن خونه ، نور آشپزخونه س .  کاهو ها رو میریزم تو ظرف . حالا نوبت هویج هاس که رنده شن...خرچ خرچ خرچ خررچ...   وقتی شیر نر قل زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 9:01

پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش
پیش از تو در من زنی زندگی میکرد
اکنون ...همه تویی

پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 9:01

سرم رو خم کردم توی روشویی. دلم میخواد بگم آب سرده ، دستشو میبره لای موهام. رنگ ساژ از لای موهام سر میخوره از تو آب راه روشویی میره پایین چشامو میبندم بوی رنگ دماغمو میسوزونه .کسی بالای سرم سلام علیک میکنه خانومه میخنده . من چشامو محکم تر میبندم . اونا رو بوسی میکنن. آب سرد سر میخوره از لای موهام . خ زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 147 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 9:01

پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش
پیش از تو در من زنی زندگی میکرد
اکنون ...همه تویی

پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 9:01

میدونید من عادت کردم هر ماه چیزی زیر دلم مشت بزنه بهم عادت کردم هر ماه رو به موت شم از درد بپیچم دور خودم و دعا دعا کنم مسکن اثر کنه عادت کردم اون نیم ساعت رو بمیرم اونقدر عادت کردم که وقتی نیس نگران میشم . انگار که چیزی سر جاش نیس . درست نیس . وقتی این ماه درده دیر شروع شد  و من دیر به خودم پیچیدم زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 9:01

ساعت سه شب - عماد پاشو قرصتو بخور  .عماد خوابیده بود روی کاناپه . چشاش رو چند بار باز و بسته کرد و پرسید ساعت چنده؟ - سه . ورق قرصشودادم دستش . نشست . قبل از اینکه قرص رو از پوشش دربیاره درست مثل کسی که یهو متوجه چیزی شده باشه گفت این چیه؟  من همونجوری که سرپا ایستاده بودم گفتم خب معلومه لووکسین... زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 9:01

پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش
پیش از تو در من زنی زندگی میکرد
اکنون ...همه تویی

پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 15:48

پیش از تو در من زنی زندگی میکرد که هر روز صبح تنهاییش را گره میزد به گیسووانش می آویخت به گردنش باقی را هم میریخت پای گلدان کوچکش
پیش از تو در من زنی زندگی میکرد
اکنون ...همه تویی

پ ن : تمامی اسامی استفاده شده در این وبلاگ غیر واقعیست
تمامی داستان های روایت شده واقعیست

عنوان وبلاگ نام داستانی از زویا پیرزاد است

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 15:48

دلم میخواست بهش بگم میشه من امروز تعطیل باشم؟ میشه امروز رو بندازم تو سطل باطله ؟ میشه امروز رو خط خطی کنم ؟ میشه امروز برای هیشکی و هیچی نباشم ؟

نگفتم . دقیقا هیچی نگفتم!

نگاه کردم به ساعت و لیست کارهای شنبه رو مرور کردم .

یه روزایی زندگی رو مجبورم !

پ ن : شده دلخور باشین . اما ندونین دقیقا چی بیشتر از همه حالتون رو بد کرده ؟

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 165 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 15:48